باتوجه به نیازدانش آموزان برای یادگیری احکام ضروری دین خلاصه ای ازاحکام بصورت خیلی فشرده ومختصر درحدتوان فهم دانش آموزان دراختیارآموزگاران قرارگرفت تا درساعات آموزشی به تدریس آن بپردازند.بعدازسپری شدن3هفته،آزمون احکام برگزارشد.
کارکنان اداره نوسازی وتجهیز مدارس به همراهی جناب آقای دکتر موسوی ازآموزشگاه باغچه بان یک دیدن کردند.دراین دیداربازدیدکنندگان درجریان نحوه تدریس و عملکردآموزگاران استثنایی وهمچنین مسائل ومشکلات آموزشی وتوانبخشی وپرورشی وامکانات موردنیازقرارگرفتند.
گپی خودمانی باسرکارخانم میرزایی
کمی ازخودتان بگویید؟
مرضیه میرزایی گفتاردرمان آموزشگاه باغچه بان یک هستم.
ازسابقه عضویت خوددرکوهنوردی بفرمایید؟
بنده یک سال است که عضو گروه کوهنوردی جمشید دراستان ایلام می باشم و دوماه است که بصورت حرفه ای تمرین های کوهنوردی رادنبال می کنم.
درطول هفته چندبارتمرین انجام می دهید؟
سعی دارم درتمام تمرینات هفتگی شرکت داشته باشم.
آیابرای حضوردرقله کان صیفی تمرین خاصی داشتید؟
برای حضوردرقله کان صیفی
حدوداً یک ماه درروزهای سه شنبه وجمعه مداوم تمرین فنی داشتم.باتجهیزات کامل کوهنوردی دراین صعودشرکت نمودم.
تاریخ وروزافتتاحیه شما به سمت قله چه روزی بود؟روز17دیماه ثبت نام،بازدیدوسایل فنی کوهنوردی وافتتاحیه درورزشگاه شهدای قلاویزان بود و روز18دیماه ساعت 5صبح درشرایطی کاملاً نامساعد (برف شدیدی درحال بارش بود) با بانوان کوهنورداستان های دیگرکه حدوداً120نفربودند راهی روستای گنجه واقع درشهرستان بدره شدیم.بعدازپذیرایی توسط مردم مهمان نوازگنجه وجمع شدن کوهنوردان وگروه بندی اعضا،راهی کمپ شدیم.باعبورازیک مسیرپرشیب وکاملاًبرفی حدوداً ازساعت9:45صبح تاساعت 13 بعدازظهردرحال پیاده روی بودیم تا به محل کمپ رسیدیم.بعدازپاک کردن برف زمین وبرپاکردن چادر وصرف ناهار درکنارهم وآشنایی باگروه های کوهنوردی استان های دیگرازجمله کردستان،کرمانشاه،همدان،تهران،خوزستان،اردبیل وخراسان رضوی و... شب را درشرایطی کاملاً برفی همراه باکولاک دردمای20درجه سانتیگراد زیرصفرساعت5:15دقیقه صبح راهی قله شدیم.باهمراهی کوهنوردان عزیزساعت 11صبح موفق به صعودقله کان صیفی شدیم که بسیارزیبا وهیجان انگیزبود. ازشراسط قله برایمان تعریف کنید؟شرایط قله سرد،یخی وهمراه باوزش بادشدیدبود.بعدازچنددقیقه استراحت مختصر وگرفتن چندقطعه عکس یادگااری راهی کمپ شدیم.ساعت 14بعدازظهربه کمپ رسیدیم.بعدازجمع وسایل شخصی ساعت14:45به سمت روستای گنجه حرکت کردیم.مسیرکاملاًشیب دار وتند بود.حدودساعت 17عصربه ابتدای مسیرصعودبرگشتیم وازآنجا باکوله باری ازتجربه وخاطراتی زیبابه سمت ایلام حرکت کردیم.
جمله پایانی شما:زنده بادایلام وکوههای سرافرازش،زنده بادکوه وکوهنوردانش.
باتشکرازخانم میرزایی
(شفقنا پایگاه بین
المللی همکاری های خبری شیعه) - راستش ، حتی فکر کردن درباره پیغمبر ، خیلی
دهشتناک و سنگین و سهمگین است . عظیمی مثل حضرت علی می گوید که « وقتیکه اوضاع سخت
میشد ما بر رسول خدا پناهنده می شدیم و زیر سایه او می رفتیم و خودمان را از بر
پناه او می خیزاندیم» ( از اینجا ) معلوم می شود که ارتفاع و جودی این آدم و این
مرد چقدر است ؛ و طبیعی است که در این تنگنای حقیر فهمیدن ما نگنجد . با قالب هایی
که ما در اختیار داریم و آدم های را ارزیابی می کنیمف تفسیر چنین وجودی محال است ،
مگر (اینکه ) درهمان حدودی که می فهمیم ، بررسی کنیم
احتمالاً این روزها پیامکهای که در آخر آن عباراتی مثل: این پیام را
برای ۱۰ نفر بفرست تا امروز معجزه ببینی را دریافت کردهاید. اما به راستی فکر
کردهاید مبدا این پیامکها از کجاست؟ به کجا میروند و هدف از ارسال اینگونه
پیامکها چیست؟
ماجرا چیست؟
چندی قبل روزنامه نیوز تلاویو که در سرزمینهای اشغالی منتشر میشود در چاپ سراسری
خود با این تیتر که "چگونه اسلام را متزلزل سپس آن را در اختیار بگیریم"
پرده از اهداف شوم صهیونیستها خبر داد.
هنری لیونر که به یک عنوان فقیه دینی در اسرائیل فعالیت میکند می گوید: همکاران
ما شب و روز در واتساپ و شبکههای اجتماعی در حال تلاش برای تضعیف اسلام در بین
مسلمانان هستند.
هنری لیونر افزود: ما با طراحی پیامهای فارسی، عربی، ترکی و اردویی و آوردن نام پیامبر
و ائمه و قرآن، در آخر پیامها مینویسیم آن را برای ۱۰ نفر بفرست تا امروز معجزه
ببینی!
با گذشت چند روز و به مرور زمان مسلمانان میبینند که خبری از معجزه نیست پس آن را
خرافات تلقی میکنند و اینگونه ایمانشان را کم کم از دست میدهند.
با نگاهی به این اظهارات خیلی از نکات مبهم برای مسلمان عیان می شود،
مانند اینکه دشمنان اسلام چگونه با توسل به ابزارهای نوین ارتباطی سعی در تضعیف
باورهای دینی میان مسلمانان دارند و در این میان هم از روش های به ظاهر دینی و
مذهبی استفاده می کنند و با ارسال پیام هایی با محوریت مقدسات دینی، سعی در تحریک
مسلمانان در اشاعه و ترویج این پیام ها دارند و در این میان از ابزارهایی مانند
قسم به جان پدر و مادر گرفته تا تهدید به رخداد اتفاق های بد در اثر منتشر نکردن
پیام ها سعی دارند مخاطبان را به ترویج این پیام ها ترغیب کنند.
در این میان کسانی که با هدف دیدن معجزه پیام را به چندین نفر دیگر ارسال می کنند،
از پایان زمان مقرر می بینند که نه تنها معجزه ای رخ نداده که حتی کوچکترین تغییری
هم در روند زندگیشان به وقوع نپیوسته است ممکن است باورهای دینی شان در خطر تزلزل
قرار بگیرند.
با توجه به اینکه با گسترش اپلیکیشن های تلفن همراه و شبکه های اجتماعی احتمال
دریافت این پیام ها هر روز بیشتر از روز پیش می شود، مردم باید با هوشمندی از
انتشار و ارسال این پیامک ها خودداری کنند تا به این ترتیب دشمنان نتوانند با توسل
به نام بزرگواران دینی ما دست به گسترش باورهای خرافی و در نهایت سست کردن باورهای
دینی بزنند.
آیا شما هم از این پیامکها دریافت کردهاید؟ در برخورد با این پیامکها چه
واکنشی را انجام دادهاید؟
به مناسبت میلاد دوگلدسته افرینش کلیپی راآماده کرده ایم که إن شاءالله موردتوجه واقع شود.
دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 15 ثانیه
دبیری شاگردان خود را به باغ ملی شهر به گردش برده بود . در ضمن گردش به درخت پر شاخ و برگی رسیدند و آقای دبیر به خیالش رسید که از موقع استفاده کرده چیزی بر معلومات شاگردان بیفزاید .
پس گفت : این درخت کهنی که می بینید نارون است . سپس شرحی در خصوصیات آن گفته آظهار نمود که سالها از عمر این نارون می گذرد .
نسل ها از سایۀ آن استفاده کرده اند ، و اگر این درخت زبان داشت چه حکایت های شیرین می توانست برای شما نقل کند !
از بدبختی آقای دبیر ، در همان حال پیر مردی از آنجا می گذشت و همین عبارات اخیر را شنید ، رو به شاگردان کرده گفت :
بلی ، اگر این درخت کهنسال زبان داشت به شما می گفت که : « آقایان ، بنده نارون نیستم ، اجازه بدهید که خود را بلوط معرفی کنم ! »
شبى که على (علیه السلام) فدایى پیامبر شد(شب لیلة المبیت) و در بستر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر فرمودند: مرا از این خانه بیرون ببر!
ابوذر اطاعت کرد باین ترتیب پیامبر در میان روپوشى "کیسه اى"قرار گرفتند، ابوذر کیسه را به گرده خود گرفته و از خانه بیرون آمد.
گرگان و پهلوانان قریش وقتیکه ابوذر را دیدند، گفتند آن کیسه چیست که در پشت حمل کرده اى؟
ابوذر با خود گفت: هر چه بگویم ممکن است آنها تحقیق کنند، و از طرفى مى دانست النجاه فى الصدق کما ان الهلاک فى الکذب نجات در راستگویى است و هلاکت در دروغگویى مى باشد.
گرچه در این امر خطیر، دروغ مصلحت آمیز اشکال نداشت، و لکن ابوذر راستش را گفت جواب داد: در این کیسه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مى باشد.
آنها گفتند: ابوذر در این موقعیت حساس ما را مسخره مى کند، غیر ممکن است او جاى پیامبر را بما نشان دهد، از ابوذر دست کشیدند.
وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا(الإسراء/46)
(و بر دلهایشان پوششهایی، تا آن را نفهمند؛ و در گوشهایشان سنگینی)
ابوذر آن حضرت را آورد و در بیرون مکه به زمین گذاشت.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اى ابوذر! چطور شد در این موقعیت پرخطر راستش را گفتى؟!
ابوذر گفت: هرچه بر خود فشار آوردم که دروغى بگویم، دیدم دروغ بلد نیستم!!
این است که رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
آسمان سایه نینداخت و زمین بر نداشت صاحب لهجه اى که راستگوتر از ابوذر باشد.(1)
هى نیارى بر زبان حرف دروغ حیف باشد زان دهان حرف دروغ
من چو با تو راستم تو راست باش تا نباشد در میان حرف دروغ
آن اشارات دروغینت بس است نیست حاجت در بیان حرف دروغ
نکته اى باریک گویم عذر آن کز چه آید زان دهان حرف دروغ
بشکند در تنگنا آن حرف راست درهم افتد گردد آن حرف دروغ
فیض بس کن کى کجا سر مى زند از دهان آنچنان حرف دروغ
گر شنیدى از کسى باور مکن او کى آرد بر زبان حرف دروغ(2)
عبد الملک مروان از خلفای ظالم و هم عصر امام زین العابدین علیه
السلام بود روزی در مسجد سخنرانی می کرد که هنگام اذان ظهر شد و او به صحبت ادامه
داد مردی کهنسال به او اعتراض کرد که الان وقت نماز ظهر است.
عبدالملک عصبانی شد و دستور داد این مرد را به زندان بردند سالها گذشت
فرزندان این مرد در دربار عبدالملک صاحب منصب شدند و نزد امیر شفاعت پدرشان را
نمودند ولی وی قبول نکرد و وقتی دید زیاد اصرار دارند گفت فقط به یک شرط حاضرم او
را ببخشم که بیاید و در جلو جمع بگوید من دیوانه بودم
فرزندان خوشحال به نزد پدر آمدند و از او خواستند چنان کند که
عبدالملک خواسته بود
اما در کمال تعجب دیدند که پدر این حرف را قبول نکرد و گفت من این
مطلب را برای خدا گفتم و هر گز حاضر نیستم بگویم دیوانه بودم
خبر به عبد الملک دادند گفت اگر تا این حد او برای دین تلاش می
کند من هم از او گذشتم
دستور داد و آن مرد را آزاد کردند
پیرمرد به محض این که از زندان آزاد شد گفت :
صدق رسول الله که فرمود : النجاة فی الصدق